- نویسنده: امید
- تاریخ: پنج شنبه 91/1/24
- زمان: پنج شنبه 91/1/24
طبیعت پدیدهای بیشعوری است... محمل جان سنگین شعورمند ما، که گذشته از تاریخ فوق شگفت خود، تاریخ شگفتانگیزتر ما را بر پیکر خود ثبت کرده است... ما بدون درک وابستگی مطلق خود بدان، دم از استقلال میزنیم، بدون اینکه تضاد بین خودسری مطلق طبیعت و شعور مهارکننده انسان را در ابدیت ضروری آن درک کنیم و از این سو جایگاه واقعی خود را دریابیم...
تاریخ البته به نوعی منعکس کننده نیروی فزاینده درک و روند رشد بیوقفه شعور انسانی است... به نوعی رابطه بغرنج متقابل انسان و طبیعت را منعکس میکند... چگونگی تغییرات روانی، فردی، اجتماعی انسان و چگونگی تغییرات متکامل اشیاء را منعکس میکند...
میبینیم... در کل، جهان، طبیعت انسان، جامعه، اشیاء، تاریخ، فرهنگ و تکامل هستی یک واحد جدایی ناپذیر است و ارگانیک، درهم پیچیده و با هم ترکیب شده است... انعکاس این ترکیب فوق بغرنج در آموزش علمی، فلسفی، هنری هر دوره زندگی انسانی را، آکادمی نام میدهم... آکادمی، آموزش عالیترین قوانین دستاوردهای انسان است در یک مجموعه مشخص و در یک دوره مشخص و... نه یک ساختمان قدیمی با ستونهای کت و کلفت، که سنگینی زنده نسلهای هزاره گذشته را در آن به دوش نگه میدارد... فسیلهایی که هزار سال است آنچه را روزی بلعیدهاند نشخوار میکنند و دردا که با تبلیغ این برداشت، درک اصیل آکادمی را مخدوش کردهاند و جست وجوگران را که در حتم تاریخ پایگذار نوین هستند پریشان کردهاند...